آفرینش شاهکار داستانی

ساخت وبلاگ
 اسب و داستان‌نویسی جان آپدایک   مادرم رویای نویسنده شدن داشت و من همیشه تایپ کردن او را در اتاق‌نشیمن می‌دیدم. عشق حقیقی من هنر‌های تجسمی بود؛ هنری که در آن موفق بودم و کارم را با آن شروع کرده بودم. مادرم متوجه شد که درس‌های طراحی و نقاشی را خوب فرا گرفته‌ام. من به ‌هاروارد رفتم، در حالی که هنوز خودم را به عنوان کاریکاتوریست با استعداد به حساب می‌آوردم. کارم را در مجله «هاروارد لمپون» نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان یک کاریکاتوریست شروع کردم؛ اگر چه نوشتن یکی از علاقه‌های اصلی من بود.   داستان‌نویسی مانند اسبی است که متوجه حضور آن نیستید ولی اگر بر پشت آن بپرید متوجه حرکت و تاخت و تاز آن می شوید. زمانی که شروع به نوشتن داستان می کنید، واقعاً به جهانی خیالی و جالب وارد می‌‎شوید. از این رو آرزو داشتم داستان‏نویس شوم. خودم را برای شکست آماده کرده بودم چون به آن‎چه برای مادرم اتفاق افتاده بود آگاه بودم. به خودم پنج سال فرصت دادم که اگر نتوانستم در طی این سال‌ها چیزی چاپ کنم، می‌‎فهمم که از استعداد نویسندگی بی‌بهره‌ام. اما به هر صورت نوشتنم به نتیجه رسید و تا حدی آن‌ها را راحت به چاپ رساندم.   اولین آرزویم این بود که طنز‌پرداز بشوم مثل توربر و بنچلی و‌ای بی‌وایت، و مردم را بخندانم. فکر می‌‎کردم که این کاردرستی است چون خندیدن چیزی بود که جامعه تا حدی از آن محروم بود. به هر حال، کتاب‎های زیادی خواندم. به خاطر می‌‎آورم که عادت داشتم روی مبلی قدیمی با یک جعبه کشمش دراز بکشم و خودم را مجبور سازم دو کتاب در بعد از ظهر بخوانم.   در حقیقت، زمان نوجوانی‎ به چند مجله زرد چند شعر فروختم. یادم هست یکی از شعر‌ها این بود «پسری که باعث صدای جیرجیر تخته سیاه می‌‎شو آفرینش شاهکار داستانی...ادامه مطلب
ما را در سایت آفرینش شاهکار داستانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dastan-shahkar بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:18

نگاهی گذرا به زندگی شروود اندرسن ، پدر داستان نویسی مدرن آمریکا   نویسنده‎های پس از جنگ جهانی اول آمریکا، مثل کلاسیکهای‎ روسی ، سبکی جدید بنا کردند - چه آن گروه شیکاگوئی و چه آنها که به‎ پاریس عزیمت کردند – سبکی با سخنان تازه ، دنیایی جدید و جهان‎بینی‎یی نو .   با وجود همه‎ی تفاوتهایی که بین “پاندهست ”‌ و “سندبرک”‌ و “آندرسن”‌ و “استاینبک”‌ ؛ در کلام و دیدار و دنیای تفکر وجود دارد  ، مانند اختالاف بین پوشکین، داستایفسکی و گوگول و چخوف ؛ گوئی همه از یک خانواده بوده‎اند با یک سرگذشت : همه‎ منظم درس نخوانده‎اند، تهیدست بوده‎اند؛ روزنامه‎فروش و پادو و سرباز و یا روزنامه نگار بوده‎اند. اگر به‎ دانشگاه رفته‎اند، نه دانشجویان پر کاری بوده‎اند و نه بر روشنفکری احترامی قایل بوده اند.   در عوض، “زبان”‌ فلوبرو و بالزاک و دیگر بزرگان ادبیات را خوب خوب می فهمیده اند.   “ویتمن”‌ و “پو”‌ ، “درایزر”‌ و “تواین”‌ و “ملویل”‌ را آن چنان می‎شناختند که استادان دانشگاه خوابش را هم نمی‎دیده‎اند. فاکنر زمانی رئیس اداره پست شد و در آن خود را بینهایت بی استعداد نشان داد . شروود اندرسن درسپتامبر 1876 و در شهر کامدن اهایو به دنیا آمد “قصه‎ی قصه‎گو”‌ و “خاطرات شروود آندرسن”‌ . تصویر خانواده‎ای آواره ای است که از شهری به شهری دیگر کوچ می کند. پدرش قصه گویی اهل جنوب و مادرش زنی ایتالیائی (آلمانی الاصل) است او درس خود را کامل نکرد و ناگزیر بود کار کند، در مزرعه کلم و در اسپریس . مدتی هم مهتر بود و پادو کارخانه . سال‎های بین 1898تا 1912 در جنگ‎های اسپانیا - آمریکا شرکت داشت. از کوبا که‎ برگشت مدتی کوتاه در دانشکده ویتنبرگ Wittenberg ، اهایو، درس‎ خواند، و بعد منصرف شد، به طنز گفته است آفرینش شاهکار داستانی...ادامه مطلب
ما را در سایت آفرینش شاهکار داستانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dastan-shahkar بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:18

 نکاتی در باره داستان'>داستان و داستان نویسی از ریموند کارورترجمه شقایق قندهاری   در اواسط دهه ۱۹۶۰  متوجه شدم نمی‌توانم حواس خود را به راحتی‌ برروی آثار داستانی بلند متمرکز کنم. تا مدتی علاوه بر اینکه در خواندن آثار داستانی بلند مشکل داشتم، در خلق و نگارش چنین آثاری نیز تجربه دشواری برایم بود. میزان تمرکز و توجه ام از لحاظ مدت زمانی کاهش یافته بود؛ به طوری که صبر و شکیبایی لازم برای نگارش رمان را در خودم‌ نمی‌دیدم. موضوع پیچیده ای است و در این جا صحبت درباره آن به شدت خسته کننده خواهد بود. با این حال‌ می‌دانم دلیل اینکه امروزه به وفور شعر‌ می‌سرایم و داستان کوتاه‌ می‌نویسم، به همین موضوع برمی گردد. امکان دارد مدام تغییر حالت بدهید، اما معطل نمانید و کاری انجام دهید. شاید عدم صبر و تحمل من به این خاطر بود که در آن موقع با اینکه هنوز سی ساله نشده بودم، تمام انگیزه‌های جدی و بزرگم را از دست داده بودم. البته به گمانم برای من اتفاق خوبی بود. نویسنده ای که قدری شانس و انگیزه داشته باشد، می‌تواند در کارش خوب پیش برود. انگیزه بیش از حد و بد شانسی، یا حتی نداشتن شانس به کل، می‌تواند کشنده باشد. البته برای داستان نویسی استعداد نیز لازم است.   برخی از نویسندگان خیلی مستعد هستند؛ من نویسنده ای را‌ نمی‌شناسم که بی استعداد باشد. با این حال برخورداری از زاویه دیدی خاص و منحصر به فرد و در عین حال دقیق برای دیدن هر چیز و نیز یافتن بافت و ساختار مناسب برای بیان همان نوع نگرش خاص، مقوله و موضوع دیگری است. به گفته «جان ایروینگ» جهان در نگاه «گارپ» جهانی فوق العاده شگفت انگیز است و در نگاه امثال «فلانری اوکانر»، «ویلیام فاکنر» و «ارنست همینگوی» جهان طور دیگر. هر نویسنده ای مانند «چ آفرینش شاهکار داستانی...ادامه مطلب
ما را در سایت آفرینش شاهکار داستانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dastan-shahkar بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:18